بزرگ ترین پاتوق تفریحی |
باز شوهر بی بهانه
با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه
میکند غر غر به خانه
یادم آید روز اول
گردنش کج, دست و پا شل
پیش بابا موش می شد
سرخیش تا گوش می شد
دختری افتاده بودم
مهربان و ساده بودم
نرم و نازک
شاد و چابک
چشمهایم همچو آهو
عطر موهایم چو شب بو
می شنیدم از لب او
حرفهایی همچو جادو:
من غلام خانه زادت
جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی خانه ی من
می گریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار زیبا
خام گشتم من همانجا
شد به پا جشن عروسی
کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم
هرگز آن اوقات بی غم
قسمتم یک مرد جانی
اندکی لوس و روانی
بی اراده همچو یابو!
پرخور و مغرور و پر رو
بشنو از من جان خواهر
هر که کرد این دوره شوهر
خاک بر سر گشت و حیران
شد پشیمان,شد پشیمان, شد پشیمان
یه قانون نانوشته هست که میگه:
مهم اینه که با تقلب نمره بیاری وگرنه با خرخونی که همه ۲۰ میشن!!
سر کلاس تنظیم خانواده استاد گفت:
کسی اینجا متاهله؟
یکی از بچه ها گفت : من!
همه یجوری برگشتن نگاش کردن
در این حد که طرف گفت:
خب باشه طلاقش میدم..!!
چقدر خوبه وقتی که داری جوجه کباب درست میکنی خودش بچرخه و بگه : اینجام … اینجام … اینجام نپخته …این دانشمندا چیکار میکنن پس ؟ الکی دارن فقط حقوق میگرن …
یعنی ﻣﻮﻧﺪﻡ ﭼﯽ ﺑﮕﻢ :|
یه ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ .. ﻫﯽ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺸﺶ ﻣﯽ ﺩﻡ…
ﺳﺮﯼ ِ ﺁﺧﺮ ﮐﻪ ﻓﺤﺸﺶ ﺩﺍﺩﻡ ، ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺯﺩه
ﮐﺎﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻧﻤﺎﺍ !
چقد زود گذشت 4 سال مُفت
شرایط خیلی فرق کرده هیچی مثل سابق نیست گاهی وقتا دلم تنگ میشه واس گذشته ولی حیف گذشته هیچ وقت برنمیگرده.
خلاصه دوباره شروع کردیم با همون پشتکار قدیما
گوش بده به حرف هایم
شاید اخرین دیدار باشد
BLOGFA.COM |